سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سودمندترینِ گنج ها، دوستی دل هاست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :2
کل بازدید :10798
تعداد کل یاداشته ها : 44
04/2/21
6:50 ع

یکی از سنت هایی که در خانواده ما رسم بود آش سپید نذری برای امام حسن مجتبی (ع) و رسول الله (ص) در پایان ماه صفر است.

البته سالیانی بود که مادرم به سبب ناتوانی از انجام این مسئولیت چنان که باید و شاید شانه خالی می کرد تا این که امسال توفیق رفیق شد و این آش مخصوص خانوادگی پخته شد. البته مردم سورکوه یاری کردند و مجلس باشکوهی هم در خانه با حضور خانم ها و  مداحی و سینه زنی و روضه خوانی برگزار شد. البته معصومان (ع) هم چنان گذشته مسئولیت پخت و پز آن را خود به عهده گرفتند و آش بسیار خوشمزه ای پخته شد.

این آش هم میان حضار پخش شده و هم برای افراد محل و خویشان و بستگان فرستاده شد تا این گونه خاطرات گذشته و سنت دیرین خانوادگی دوباره احیا شود. امام صادق(ع) می فرماید: أَمَّا الْجِهَادُ الَّذِی هُوَ سُنَّةٌ فَکُلُّ سُنَّةٍ أَقَامَهَا الرَّجُلُ وَ جَاهَدَ فِی إِقَامَتِهَا وَ بُلُوغِهَا وَ إِحْیَائِهَا فَالْعَمَلُ وَ السَّعْیُ فِیهَا مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ لِأَنَّهَا إِحْیَاءُ سُنَّةٍ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْر مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُنْقَصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْ‏ء؛ و امّا آن جهادى که مستحبّ محض است، برپا داشتن سنّتهاست که مرد مسلمان در بر پا نگهداشتن و رشد و احیاى آن سعى و کوشش خود را به کار گیرد و مبارزه کند؛ پس کار و تلاش در این خصوص از بهترین اعمال است؛ زیرا احیاى سنّت است. و پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «هر کس بنیانگذار روشى نیکو باشد، همچون پاداش کسى که به آن عمل کرده، پاداش دارد و نیز از پاداش همه آنان که تا روز رستاخیز به آن عمل نمایند بهره‏مند خواهد شد بى‏آن که از پاداش انجام دهندگانش چیزى کاسته شود».(الکافی، شیخ کلینی ج‏5 ص 9 ؛ تهذیب الأحکام،شیخ طوسی ج‏6 ص 124؛ الخصال، شیخ صدوق ج‏1 ص240؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی ج‏97 ص 23؛)


96/9/23::: 3:33 ع
نظر()
  
  

نظم چنان در آموزه های اسلامی مهم است که خدا در قرآن اصل را بر عدالت و میزانی قرار داده که موجب حسابرسی دقیق و نظم در امور می شود. هر چیزی برای خود میزان و ترارویی دارد که باید با آن وزن شود تا نظم ایجاد شده و هر گونه فتوری نابود شود؛‌ زیرا فتور و تفاوت موجب می شود تا کارها مختل شود و اهداف تحقق نیابد.

منطق میزان و ترازوی سنجش سخن و استدلال است؛ نحو در ادبیات به معنای میزان درست سخن گفتن است. امیرمومنان امام علی(ع) در آخرین ساعات زندگی اش در هنگام درد و شهادت چنین وصیت و سفارش می کند: و اتقوا الله و نظم امرکم؛‌از خدا بترسید و در کارها و امور زندگی نظم داشته باشید.

جامعه و مردمی که بی نظم هستند به جایی نمی رسند. امسال در سورکوه بر خلاف تمام عمرم این نکته به روشنی مشخض شد که چگونه بی نظمی مسئولان موجب شد تا مردم از رویه و روش آنان زده شوند.

سورکوهی ها هر ساله از هر جای ایران که زندگی می کنند برای مراسم عاشورا و دهه آن به سورکوه می آیند تا عزاداری کنند؛ اما امسال با بدترین شیوه برگزاری مراسم مواجه شدند. به نظر می رسد که اختلاف میان مسئولان به این امور نیز کشیده شده است. این گونه است که بدترین مراسم ها در سورکوه برای عاشورای حسینی برگزار شد. دیگر خبری از دستجات عزاداری منظم و متنظم نبود و هرج و مرج به خوبی در همه مراسم حتی در مراسم داخل مسجد به چشم می خورد.

باشد مسئولان اگر نمی توانند مسئولیت خویش را به درستی انجام دهند کنار بروند تا دیگرانی شایسته تر به این مهم بپردازند.


  
  

خداوند درباره درخواست مردم هنگام کشف حقیقت در زمان مرگ می فرماید: حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ.
آنان به بهانه‏ جویى و بی داد خویش پاى مى‏ فشارند تا آنگاه که مرگ یکى از آنان در مى ‏رسد؛ رو به بارگاه خدا مى‏ کند و تقاضا مى‏ نماید که مرگ او بتأخیر افتد و دگرباره به دنیا باز گردد... .(مومنون؛ آیه 99)

پرسش این است که چرا خداوند را در قالب جمع به کار برده و گفته : رب ارجعونی؟

در کاربرد جمع نسب به خدا و علل آن دیدگاه هایی مطرح شده که عبارتند از:

1. به باور پاره ‏اى، این سخنان، خواسته ی نابجا و تقاضاى نابهنگام خویش را با دلهره و گریه به بارگاه خدا مى‏ برند و از او یارى مى‏ خواهند؛ آنگاه رو به فرشتگان مى‏ کنند که شما را به خدا ما را به دنیا باز گردانید. پس خطاب جمع در «ارجعون» ناظر به فرشتگان است.
2. امّا به باور پاره‏ اى دیگر، چون زمخشری در کشاف، روى سخن با خداست؛ و در فرهنگ عرب براى بزرگداشت مخاطب و تعظیم در برابر او، گاه براى یک مخاطب واژه جمع به کار مى ‏رود.
از این نمونه هم در نثر و شعر عرب بسیار است و هم در خود قرآن نیز نمونه دارد؛ از آن جمله این آیه است که زن فرعون در مورد نجات موسى از مرگ و کشته شدن به دست جلاّدان فرعون رو به او کرد و گفت: و قالت امرأة فرعون قرة عین لى و لک لا تقتلوه؛ و همسر فرعون گفت: این کودک نیل، نور چشم من و تو و مایه روشنى دیدگانمان خواهد بود؛ پس او را نکشید؛ امید که برایمان سودبخش افتد یا او را به فرزندى خویش برگیریم...

علامه طباطبایی نیز در ذیل آیه می نویسد: از مفسرین گفته ‏اند: خطاب" ارجعون" به همان" رب" است، و اگر آن را جمع آورده و گفته:" برگردانید" از باب تعظیم است، هم چنان که همسر فرعون بنا به حکایت قرآن کریم به شوهر خود فرعون گفت:" قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ- نور چشم من و تو باشد و او را نکشید".

البته با این که این رویه در زبان فارسى  نیز معمول است و به مخاطب واحد، هنگام احترام ((شما)) مى گوئیم ، ولى با توجه به اینکه این تعبیر در زبان عربى ، مخصوصا در اعصار گذشته ، رائج نبوده ، و در قرآن نیز نمونه اى براى آن دیده نمى شود، ضعف این تفسیر روشن است .

3. دیگر گفته‏ اند: این از باب جمع فعل است نه جمع فاعل. در حقیقت ارجعونی به این معناست که مرده چند مرتبه مى ‏گوید: پروردگارا" ارجعنى ارجعنى ارجعنى" مرا برگردان برگردان، برگردان. این تکرار به صورت جمع فعل در آمده نه آن که فاعل فعل ارجاع چند نفر باشند، بلکه فعل را فرد مرده چند بار تکرار کرده است؛ هم چنان که بعضى در معناى شعر زیر همین را گفته ‏اند:
قفا نبک من ذکرى حبیب و منزل *** بسقط اللوى بین الدخول فحومل‏
" برخیزید، برخیزید تا گریه کنیم از یاد محبوب و منزل واقع در سقط اللوى بین دخول و حومل" که معناى قفا (که صیغه تثنیه و دو نفرى است)" قف، قف" است.

به نظر می رسد که آیت الله جوادی آملی به این نظر گرایش دارد چنان که از درس تفسیرش بر می آید.

4. علامه طباطبایی نظر دیگری دارد و آن را پذیرفته و آرای دیگر را نمی پذیرد. مفسران نمونه نیز این نظر را پذیرفته اند. به هر حال علامه می نویسد: " قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ"- ظاهرا خطاب در" برگردانید مرا" به ملائکه موکل بر مرگ است، و کلمه رب استغاثه‏ اى است که حرف ندایش (اى) حذف شده، و این استغاثه جمله ‏اى است معترضه که میان" قال"، و" ارجعون" فاصله شده و تقدیر آن این است: گفت- در حالى که به پروردگار خود استغاثه مى‏ کند-  مرا برگردانید"!

ولى این دو وجه شاذ و در محاورات عرب نادر است، هم جمع آوردن به منظور تعظیم و هم به منظور جمع فعل، و نباید کلام فصیح خداى را بر چنین معانى حمل کرد.

البته برخی در این باره سکوت کرده اند: «نضربن شمیل» در این مورد مى‏ گوید: از «خلیل» در باره واژه مورد بحث پرسیدند، او اندکى فکر کرد و گفت: واقعیت این است که شما از چیزى پرسش نمودید که من درست پاسخ آن را نمى‏ دانم، پس مرا معاف دارید. پرسشگر با ادب و احترام پذیرفت و مردمى که حضور داشتند شیوه آن مرد دانشور و دانشمند را ستودند و تحسین کردند.

fereshteh mohiti surkohi


93/12/1::: 2:46 ع
نظر()
  
  

عرش به معنای تخت سلطنت، نماد قدرت و تدبیر است. خداوند پس از خلقت و آفرینش آسمان ها و زمین به عنوان پروردگار هستی به تدبیر عالم پرداخت که از تدبیر عالم به استوای بر عرش تعبیر شده است.(حدید، آیه 4)

از آن جایی که خداوند همه هستی کارها را با اسباب مدیریت می کند: ان الله ابی ان یجری الامور الا باسبابها، از فرشتگان چهار گانه جبرئیل و مکائیل و اسرافیل و عزرائیل بهره می گیرد که آنان نیز فرشتگانی را در اختیار دارند که حول عرش هستند و به دستور فرشتگان چهارگانه امور علم و قدرت و زندگی و مرگ را مدیریت می کنند؛ البته باید دانست که بر اساس آیه 2 سوره ملک مرگ همانند زندگی از مخلوقات است؛ زیرا مرگ چیزی جز انتقال از خانه ای به خانه ای دیگر نیست؛ پس همان طوری که نیاز است تا زندگی داده شود باید انتقال به شکلی خاص انجام گیرد که حافظ همه موجودیت و هویت آن چیز باشد بی آن که نقص و کمبود و مشکلی پیش بیاید.

عرش به دلیل آن که نماد تدبیر الهی است(یونس، آیه 3؛ رعد، آیه 2) می بایست بر علم و زندگی قرار گیرد از همین روست در آیه قرآن گفته شده که عرش بر ماء و آب است(هود، آیه 7) که نماد زندگی و علم است؛ چرا که هر موجود دارای حیات و زندگی از آب است: وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ؛  و هر چیز زنده ‏اى را از آب پدید آوردیم؟ آیا باز هم‏ ایمان نمى‏ آورند؟(انبیاء، آیه 30)


fereshteh mohiti surkohi


93/12/1::: 1:25 ع
نظر()
  
  

در اسلام جبرئیل، میکائیل و اسرافیل، عزرائیل فرشتگان مقرب محسوب می‌شوند. این ها همان فرشتگان حامل عرش در نظام کنونی هستند که مسئولیت تدبیر امور هستی از علم، رزق، حیات و مرگ را به عهده دارند. در حقیقت امور نظام هستی این امور کلی هستند که هر یک از چهار فرشته مقرب آن را با فرشتگان زیر مجموعه خود مدیریت و تدبیر می کنند.(غافر، آیه 7)

البته در نظامی دیگری که پس از پیچش زمین و آسمان(انبیاء، آیه 34) و تبدیل آن به زمین و آسمان اخروی(ابراهیم، آیه 48) پدید می آید به سبب ویژگی ها و خصوصیات آن نظام نیازمند تدبیرگران دیگری است؛ از همین روست که حاملان عرش در قیامت هشت تن خواهند بود که چهار نفر از انسان ها به فرشتگان مقرب افزوده خواهند شد که همگی از چهارده معصوم(ع) خواهند بود.(حاقه، آیه 17؛ و روایات تفسیری)

fereshteh mohiti surkohi


93/12/1::: 1:11 ع
نظر()
  
  
   1   2      >